مقاله بررسي نقش مدرسه در رشد

دسته بندي : علوم انسانی » روانشناسی و علوم تربیتی
مقاله بررسي نقش مدرسه در رشد در 26 صفحه ورد قابل ويرايش

بعد از خانواده، عامل بسيار مؤثر در رشد و تكامل كودك، به ويژه در جامعه هاي كنوني آموزشگاه است. امروزه بيش از هر زمان ديگر، آموزشگاه در زندگي فرد تأثير دارد، زيرا بيشتر مردم چند سالي از عمر خود را در آموزشگاه گاهي در دانشگاه مي گذرانند به طوري كه مي توان گفت تقريباً 4/3 زنگي انسان در عصر حاضر در آموزشگاه سپري مي‌شود. بهترين گواه اهميت تأثير آموزشگاه در رشد و تكامل كودك، اين است كه او آنچه را در مدرسه ياد مي گيرد در زندگي به كار مي برد.

هر كودك براي اينكه ميان خود و ديگران بستگي فكري برقرار كند ناچار است لااقل خواندن و نوشتن را ياد بگيرد و در هر قدمي از زندگي از آنها استفاده كند. البته، نبايد تصور كرد كه يادگيري به آموزشگاه محدود است بلكه در تمام عمر ادامه دارد و آنچه را كه شخص ياد مي گيرد جزئي از توانايي او را براي سازگاري با محيط تشكيل مي دهد زيرا اساس و پايه زندگي بر استعداد و يادگيري مبتني است.

دانش آموزان در دوران تحصيل به خصوص در دوره دبستان و نيمه اول دبيرستان در حال رشد مي باشند و مرتباً تغييراتي در آنها ايجاد مي گردد. اين تغييرات چون نيازهايي را به دنبال مي آورد، تربيت و آموزش خاصي را ايجاب مي كند. آشنايي به اصول رشد و نيازهاي دانش آموزان در سنين مختلف مسؤلان آموزشي را در شناسايي كودكان و فهم و درك آنها كمك مي كند و موجب مي شود كه در طرح ريزي برنامه هاي آموزشي و تربيتي نيازهاي آنها را مورد نظر داشته باشند و دامنه انتظارات و توقعات خود را از كودك و نوجوان متناسب با سن و موقعيت او را محدود سازند، زيرا امر يادگيري به ميزان آمادگي ناشي از اثر بلوغ بستگي دارد.

اينك بعضي از راه هاي تأثير و نفوذ آموزشگاه در رشد و تكامل كودك را به اختصار مورد بحث قرار مي دهيم.

رشد بدني

روانشناسي جديد، رفتارها و فعاليت هاي فرد را به صورت تركيبي، كلي، و بدون تقسيم آنها به نفسانيات و بدنيات، مورد مطالعه قرار مي دهد. به همين سبب، آموزش و پرورش جديد كه مبتني بر اصول روانشناسي جديد است توجه به بدن كودكان را از مهمترين و اساسي ترين وظايف معلم و مربي مي داند. برخلاف سابق كه جز انباشتن ذهن كودكان ا معلومات گوناگون و متعدد به خاطر پرورش عقل و روان آنها، هدفي وجود نداشت. روانشناسي كودك به ما ثابت مي كند كه هرگز نبايد از رشد بدني انسان غافل شد، زيرا چگونگي رشد و نمو بدن، تأثير زيادي در چگونگي رشد و نمو عقلي و شخصيت دارد.

همچنين، تجارب روانشناسي، درستي مثل معروف «عقل سالم در بدن سالم است» را كاملاً ثابت مي كند و منظور از بدن سالم، بدني است كه تمام اعضاي آن وظايف خود را بهتر و به موقع انجام دهند. وظيفه معلم و مربي است كه رفتار كودك را از هر دو جنبه «بدني و عقلي» پرورش دهد وگرنه يكي را بيش از اندازه مورد توجه قرار داده از ديگري غافل نگردد و به اين اصل معتقد باشد كه انسان وقتي منطقي فكر مي كند و در حل مشكلات زندگي موفق مي شود كه بدن سالم داشته باشد وگرنه از شخص عليل و مريض هرگز نمي توان فكر درست انتظار داشت. لابار (La Barre) زيست شناس معروف مي گويد: «طبيعت بشري» شخص از نوع بدني كه او دارد سرچشمه مي گيرد، از اين رو هر كس كه با اشخاص مخصوصاً كودكان و نوجوانان كار مي كند، بايد نمو و تغييرات بدن انسان را بداند. بهترين فرصت براي پرورش بدني كودكان، ساعت هاي ورزش است كه از نظر تعليم و تربيت به اندازه مواد درسي ديگر ارزش دارد و از اتلاف بيهوده آن ساعت ها بايد جداً خودداري شود.

ولي بايد دانست ورزش كه در برنامه تحصيلي به عنوان وسيله پرورش تن، منظور شده است هدف اصلي، همان پرورش عقل و شخصيت كودك است. به سخن ديگر، ورزش وقتي مفيد خواهد بود كه به پرورش عقلي و بهداشت تن و روان كمك كند. در اينكه منظور از رشد بدني چيست نظريات گوناگوني اظهار شده اند، بعضي آن را تغييرات كمي بدن و گروهي تغييرات كيفي و برخي تركيب همه اين خصايص دانسته اند و با مطالعه آنها مي توان رشد بدني را چنين تعريف كرد:

مجموعه تغييرات تشريحي و فيزيولوژيك است كه در زندگي پيش از تولد و نزديكي پيري رخ مي دهند.

رشد حركتي و عضلاني:

رشد و تكامل كودك از لحاظ حركت يعني رشد، نيرو، سرعت و دقت او را در به كار بردن بازوها و ساق ها و عضلات ديگر، اهميت خاصي در رشد عمومي او دارد. از طرف ديگر، رشد حركتي كودك با رشد عقلي او بستگي كاملي دارد. بدين معني كه فعاليت‌هاي حركتي كودك در بيشتر رفتارهاي عقلي و هوشي او كاملاً مؤثرند زيرا با چشم و دست خود، دنياي محيطش را كشف و بررسي مي كند. رفتار حركتي كودك سبب مي شود كه با ديگران روابط اجتماعي برقرار كند و روش هاي همكاري را ياد بگيرد.

حركت هاي كودك را مي توان به دو دسته تقسيم كرد:

دسته اول: آنهايي هستند كه به عضلات بزرگ بدن مربوطند و اين حركات در مراحل اوليه بدون نظم و ارتباط ميان آنها انجام مي گيرد يعني يك عده حركاتي هستند كه هيچگونه تعادل و سازگاري حركتي در آنها مشاهده نمي شود. كودك به تدريج مي تواند بر اين حركات تسلط يافته، آنها را كنترل كند و اين امر به نضج و تمرين او بستگي دارد. از اين رو، بايد مراكز تربيتي به ويژه كودكستان ها، فرصت هاي زيادي جهت حركات گوناگون، براي كودكان آماده سازند، و اسباب و وساي متنوع و بيشتر كه كودكان را در بازي و به كار بردن اعضاي گوناگون بدن كمك كنند در اختيارشان بگذارند. زيرا از اين راه است كه كودكان عضلات خود را تقويت كرده، مهارت هاي حركتي گوناگون كسب مي كنند.

دسته دوم: حركاتي هستند كه به عضلات كوچك بستگي دارند كه از آن جمله «نوشتن» است. كودك عادي در چهار سالگي مي تواند قلم يا قطعه گچي به دست گرفته خطوط نادرست ترسيم كند و علت آن، عجز او از تسلط بر عضلات كوچك است. وقتي كه در 6 يا 5/6 سالگي به آموزشگاه وارد مي شود، مي تواند بنويسد ولي هنوز نظم و دقت لازم در نوشته هاي او مشاهده نمي شود، به كندي مي نويسد و بيش از اندازه لازم به قلم فشار مي دهد. به علاوه، هنگام انتقال از يك حرف به حرف ديگر، يا ميان آغاز و انجام مقطع، بيشتر توقف مي كند. روشي كه در آموزش نوشتن پيش گرفته مي شود اثر بزرگي در تحصيل اين مهارت دارد.

رشد عقلاني:

آنگونه از فعاليت هاي فرد كه مربوط به ادراك و فهم تشكيل مفاهيم و بررسي معاني كلي،‌ تفكر و تعقل و پيش بيني و استنتاج و تعيين هدف و انتخاب وسيله و اقدام به حل مسائل است جزء جنبه عقلاني شخصيت او قرار دارد. معمولاً مربيان بزرگ چه در گذشته و چه در زمان ما وظيفه عمده مدرسه را ايجاد رشد عقلاني در افراد مي دانند. در گذشته ساير جنبه هاي رشد فرد مثل جنبه اجتماعي، عاطفي و بدني مورد توجه مربيان نبود و جنبه عقلاني حيات فرد مجزا از ساير جنبه ها فرض مي شد. معلم تصور مي كرد كه كار او تقويت قواي ذهني شاگرد است. به نظر او تقويت قواي ذهني از راه تمرين و تكرار موجبات رشد عقلاني شاگرد را فراهم مي نمود. براي نيل به اين منظور شاگردان مدارس مجبور بودند مطالب مشكل و غيرقابل فهم را فراگيرند و سطح محفوظات خود را بالا ببرند. در اينجا بايد چند نكته را به خاظر سپرد اول اينكه جنبه هاي مختلف حيات انسان با هم ارتباط نزديك دارند و در يكديگر تأثير مي كنند، جنبه عقلاني از جنبه عاطفي يا اجتماعي و بدني جدا نيست و تحت تأثير اين جنبه ها در دوره هاي مختلف زندگي قرار دارد. رشد اجتماعي يا عاطفي بچه در طرز يادگيري او مؤثر است و قدرت يادگيري فرد در سازگاري عاطفي و اجتماعي وي كمال تأثير را دارد. نكته دوم اين است كه تقويت قواي ذهني از راه تمرين و فراگرفتن مطالب مشكل با رشد عقلاني فرق مي‌كند. در زندگي با افرادي برخورد مي كنيم كه راه حل مسائل و مشكلات عمده رياضي را در ذهن دارند يا به آساني مي توانند مطالب پيچيده را به خاطر بسپاند ولي اين عده در برخورد با مسائل زندگي، در اداره و كنترل اعمال خود، در انتخاب هدف و تهيه وسيله مناسب و در اظهار نظر صحيح و منطقي درباره امور مختلف عاجز مي باشند.

بنابراين نبايد تصور كرد كه فراگرفتن مطالب پيچيده دلالت بر رشد عقلاني فرد دارد و يا تمرين و تكرار در مسائل علمي به طريقي كه فعلاً در مدارس معمول است سبب رشد عقلاني مي شود.

نكته سوم كه تا اندازه اي با نكته دوم شباهت دارد اين است كه رشد عقلاني با كسب معلومات به طور كلي نيز فرق دارد. همانطور كه فرا گرفتن مطالب مشكل غير از رشد عقلاني است كسب معلومات در زمينه هاي مختلف و رشد عقلاني از هم جدا هستند، بدون ترديد كسب معلومات اگر از صورت محفوظات خارج شود و در طرز فكر و عادات تمايلات و نظر افراد تغييرات اساسي ايجاد نمايد در رشد عقلاني كاملاً مؤثر است. شاگردان مدارس اغلب معلومات لازم را از طريق خواندن يا گوش دادن به سخنان معلم كسب مي كنند، ولي اين معلومات لازم را از طريق خواندن يا گوش دادن به سخنان معلم كسب مي كنند ولي اين معلومات در طرز فكر راه برخورد آنها به مسائل زندگي تغييري ايجاد نمي نمايد و قوه قضاوت صحيح را در آنها رشد نمي دهد.

جنبه عقلاني حيات فرد از لحاظ تربيتي اهميت خاصي دارد. معلم ضمن اينكه در زمينه عاطفي و اجتماعي به بچه ها كمك مي كند بايد در جريان تحصيل مراتب رشد عقلاني شاگردان باشد. احتياجات اساسي بچه در زمينه عاطفي و اجتماعي غالباً در خانه يا در ميان افراد گروه همسن تأمين مي شود.

والدين يا افراد گروه همسن بيشتر به جنبه هاي عاطفي و اجتماعي بچه توجه دارند تا به جنبه عقلاني حيات او.

بنابراين معلم بايد ضمن توجه به ساير جنبه هاتوجه كافي نسبت به رشد عقلاني بچه ها داشته باشد. بعضي از مربيان تعليم و تربيت را عبارت از رشد قوه قضاوت صحيح مي‌دانند. جان ديوئي فيلسوف و مربي عاليقدر آمريكايي تعليم و تربيت را دوباره ساختن يا تجديدنظر در تجربيات و تشكيل مجدد آنها مي داند. در اين دو تعريف جنبه عقلاني حيات انسان پايه و اساس تعليم و تربيت فرض شده است. معلم مي تواند از هر فرصتي براي تقويت جنبه عقلاني شاگردان استفاده كند و ضمن تدريس مطالب مختلف روح علمي يا قدرت قضاوت صحيح را در آنها پرورش دهد.

دسته بندی: علوم انسانی » روانشناسی و علوم تربیتی

تعداد مشاهده: 1975 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.rar

فرمت فایل اصلی: doc

تعداد صفحات: 26

حجم فایل:23 کیلوبایت

 قیمت: 24,900 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل
  • محتوای فایل دانلودی: